خاطرات 1 ماهگی
تولد یک فرشته
دیانا جونم ساعت 10:30 صبح روز دوشنبه 28 بهمن ماه 93 با وزن 2.890 و قد 46 در بیمارستان فاطمه زهرا توسط دکتر مطهری چشمای قشنگشو به دنیا باز کرد و شادی زیادی به ما هدیه داد . این وبلاگ هدیه ما به عزیز دلمونه تا اتفاقات قشنگ و مهم زندگیشو توی اون ثبت کنیم تا گل خوشگلمون فرداها بزرگ که شد اونو بخونه و لذتشو ببره .
دست و پای کوچولو
مهمونهای دخملی
خیلی ها برای چشم روشنی و تبریک تولدت به ما و دیدن تو اومدن خونمون . خاله ها و دختر خاله ها و دایی ها و بابا بزرگ و مامان بزرگ و عمه ها و ختر عمه ها و دوستای من و مادر شوهر خاله زهرات و مامان زن دایی و عروس خاله ها و دختر خاله های مامانی و خلاصه عمه ها و دایی ها و عمو ها و خاله خودت و خیلی های دیگه . همه هم زحمت کشیدن برات هدیه های جور واجور اوردن . دست همشون درد نکنه . رضای دایی خیلی ذوق کرده بود تورو دید می گفت چقدر کوچولو . بعد اومد تو اتاقت و خواست که باهات عکس بگیرن . اینم عکس یادگاری . از سمت راست مهدیار - دیانا - رضا
چند تا از هدایای دخمل خوشکل نازم که مهموناش براش آوردن . دست همگی درد نکنه
سرمای زمستون و کلاه گشاد و خواب ناز
خواب ناز
تو ماه اول شبا خیلی دیر می خوابیدی یه وقتایی تا چهار صبح بیدار بودی یا اینکه می خوابیدی یک ربع بعد بیدار می شدی . روز که می شد می بردمت تو اتاقت بخوابی که مهمون میاد بیدار نشی . اینجا خیلی راحت و ناز خوابیده بودی .