دیانا ، فرشته کوچولودیانا ، فرشته کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

دیانا فرشته کوچولوی ما

دایره لغات دخترم تا 18 ماهگی

1394/5/24 10:17
نویسنده : مامان
473 بازدید
اشتراک گذاری

کباب : کفشهام

دای : دایی

عمو

اما : عمه

آقا : شوهر خاله

ارباب : ارباب

داغ

سرد

درد

همون

کیه: کره

شای : چای

ازون : اشاره به خوراکی دلخواه

باباجی : بابا مجید

مامان

نانا: نی نی - عروسک

توپ

نونون : نون

توپ : شیرینی بامیه

پاک: پارک

باغ : باغ

قان قان : کالسکه

شوار:شلوار ( خیلی خوشمزه بیانش میکنه )

حامام: حمام

گگا:غذا

سرباز

 

و مرور تفریحات این روزها و رنگی شدن پست جدید با چند تا عکس از گل قشنگ باغ زندگیمون

....

سکانس اول : پارک محلمون . یکروز عصر . من و دخترم

 

 

 با این دوتا دختر کوچولو تو پارک دوست شده بودی و اونا عاشق شده بودن میخواستن به زور بغلت بگیرن که نمیذاشتی و این شد که یکیشون هیجانی شد و این حرکت آکروباتیک رو از خودش دراورد

سکانس دوم : پارک محلمون . یک شب . من و بابا و دخترمون

اینجا ؛ بابا و دختر چشم منو دور دیدن و رفتن پفک خریدن . این خوراکی رو با ملچ مولوچ می خوردی همه دست و صورتت نارنجی شده بود

 و حالا من بهت خوراکی سالم ( بلال) میدم و اینطوری بهش نگاه میکنی ... آخه یعنی چی ؟؟؟؟؟!!!

سکانس سوم : یه جمعه و باغ بابایی

عاشق باغ هستی واسه همین شیطنتها !!!خندونک

سکانس چهارم : یک روز عصر . مغازه بابایی

مدیر به این خوش اخلاقی کسی دیده ؟!

سکانس پنج : عصر . من و دخترم تو خونه

همه پف فیلها برای خودش تنهاس ... گفته باشم چشمک

چند دقیقه سرگرمی با کلاه حمام !!

اینم از اکتشافات خودشه ... دالی دالی بغل

چند دقیقه ای هم عشقولانه دخترمو و دخترش ( نوه من چشمک)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)