دندون 10 ام خوش اومد ...دندون 11 تو راهه
نفس و دردونه نازدونه مامان ... دیروز با بابا جون رفتیم بیرون خرید برای خونه جدیدمون ... من و شما یه جایی توی ماشین موندیم . عینک بابا را برداشتی و داشتی باهاش بازی میکردی که من ازت گرفتم و زدم رو چشام .. خواستی از روی صورتم برش داری که من به شوخی گفتم نمیدمش و یکدفعه شما خندیدی ... منم تشویق شدم و دوباره گفتم و اینبار قهقهه زدی ... و این شوخی و خنده ادامه داشت . وقتی سرتو بالا میبردی تا خنده از ته دل بکنی ...دیدم بله ... سمت راست فک پائین یه دندون خوشکل آسیاب رخ نمایی میکنه ... کلی ذوق کردم و برای اینکه اندازه اشم ببینم چند بار دیگه این بازی را تکرار کردم ... و در این لحظه دیدم سمت چپ فک پائین هم برجسته و صورتی شده و قراره دندون یازدهم هم که آسیاب هستش دربیاد و جوجوی من حسابی بزرگ بشه و کباب خور کباب خور ...
الهی فدای تو بشم من ... نفسم به نفس تو بنده ... شیرینی زندگیم ... و ثانیه ثانیه عمرم به تو فکر میکنم