نوپای چهارده ماهه هشت دندانه !
و اما داستان ما و دخترک چهارده ماهه در این روزها...
فسقلی شیرینم چند روز مانده به تولد یک سالگیش اولین قدمهای مستقل زندگیش را برداشت..و حالا بعد از گذشت دو ماه به اندازه ای در راه رفتن تبحر پیدا کرده که در چشم به هم زدنی کل خانه را با قدمهای کوچکش طی میکند..از این سر خانه به آن سر..و در این راهپیمایی کنجکاوانه به هر سوراخی سرک می کشد..هر کشویی را باز میکند و محتویات آن را برایمان بیرون می ریزد..سیمهای وسایل الکترونیکی خانه را گردن بند میکند و به گردن می آویزد...سری به سطل زباله میزند...در نبود دایی جانش اتاقش را حسابی سر و سامان می دهد و مرتب میکند !..با تلفن و موبایل صحبت می کند ...و در این میان هر وقت هم صدای موزیک شادی در خانه به گوش برسد رقص و نانای کردن را فراموش نمی کند...
و اما نوگل ما ، از نوروز تا به امروز علاقه زیادی به خوردن شکلات و کاکائو حتی از نوع تلخش پیدا کرده و تا ظرف شکلات را می بینه با ایما و اشاره و جیک جیک کردن درخواست میکنه بهش بدی و وقتی شکلات در دستان قشنگش قرار میگیرد و نمی تواند انرا در جا از فویل خارج کند دستش را به نشانه تعارف به سمت ما دراز میکند و این یعنی برایم بازش کن ... وقتی هم باز میشود با چنان اشتهایی نوش جان میکند که لپش تپلی می شود از حجم شکلات ...
و آواهایی که این روزها به گوش می رسد : گوگو (اشاره به هر شئی که بخواهد ) ،دایی ،قل قل ( قلقلک )، اوو ( الو)
و گوشیهای موبایلی که این روزها به دست این نبات کوچک بیفتد یا دربش را جدا میکند یا سیمکارت را در می آورد و یا موزیک از آن پخش می کند و این cat بیچاره در گوشی ما هم که شده وسیله ای تا برای لحظات کوتاهی بنشیند تا او برایش تکرار صدا و اوای دیانا را بکند و دست اخر هم با چند ضربه فنی ظریف روی صفحه گوشی ،گربه بیچاره نقش بر زمین می شود و دیانای ما از جیک جیک جوجوها بالای سر گربه به وجد می اید .
و اما خانم راننده ، که عاشق فرمون و سوئیچ و دندست ...