اولین کوتاهی مو ... اولین کلمات
دختر شیرین و نازدونه من ...
کنار همه شلوغی کارها که برای رفتن به خونه جدیدمون داریم ... اومدم تا برات از اتفاقات و شیرین کاریهای این روزهات بگم ...
چهارشنبه 13 خرداد که شما دومین عید نیمه شعبان را تجربه میکردی ... دایی جون و زن دایی جون از قم برای شما یه جفت کتونی خوشکل هدیه خریده بودن که تقریبا دو سایز برای پاهای کوچولوت ، بزرگ بودن ...
و حالا این روزها چند کلمه را خیلی واضح و زیبا بیان می کنی ...
مثل بابا-بابایی-جوج ( جوجه ) -آب - باز(بازکن) وقتی میخوای جای باطری کنترل بازبشه و باطریهاش بیرون بیاد - نه - من -دو سه-ماما(مامان)-کاکا(کاکائو)-س (سلام)-گو(گوشت)
و زمانیکه ازت اعضای بدنت را میپرسیم دونه دونه نشونمون میدی ...
و جمعه 15 خرداد هنگام آب بازی در حمام ، موهای نرم و ابریشمیت که فر خورده بود توسط دستان باباجون کوتاه شدند...
و دوشنبه 18 خرداد که شام به صرف دلمه برگ و پیتزا مهمون خونه مامانی بودیم ... زن دایی جون از تهران برات یک جفت دمپایی کوشولو خریدن که باز این دمپایی هم مثل اونی که خودم برات خریدم برات بزرگه و وقتی هردو رو با اشتیاق پات میکنی یه کم که راه میری تعادلت رو از دست میدی ...
و کلمه ای که این روزها با درخواست باباجون و تکرار و تمرین ادا میکنی الوئه ووو ( اولوئه ورا = مورد علاقه جناب خان برنامه خنده وانه )
عکسها رو به زودی برات میذارم